شنبه, 18 مرداد,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 07 اردیبهشت,1404

آدم بسوزه دلش نسوزه...

مگر می‌شود مادری آرزو کند بچه‌اش بسوزد! یاد پدرم افتادم وقتی با گاز آمونیاک سوخت و دکترها گفتند: «دست‌هاش رو قطع می‌کنیم!» بعد از جنگ با گاز خردل ساخت امّا گاز آمونیاک انداختش!

مشاهده »
یکشنبه, 07 اردیبهشت,1404

شیرخشک مخصوص

چند ثانیه با شیشه شیر کنار گهواره‌اش می‌ایستم. نگرانی‌های مادرانه با سرعت توی ذهنم رژه می‌روند: این خواب عمیق از آرامش است یا از بی‌حالی؟ اگر بیدار نمی‌شدم و شیرش از این دیرتر می‌شد چه؟

مشاهده »
یکشنبه, 07 اردیبهشت,1404

سایه‌های خستگی‌ناپذیر

با دست‌های لرزان خودمان را از زیر آوار بیرون کشیدیم. همکارمان که پایش شکسته بود را به زحمت کشیدیم و بردیم بیرون .آنجا بود که با چشمان خودمون دیدیم...

مشاهده »
یکشنبه, 07 اردیبهشت,1404

دستِ مهربانی

کیک می‌دادند و شربت تا کمک حالی باشند برای همراهان مجروحین... فهمیدم سرگروه این جوانان پای کار و پر شور، برادرزاده‌ی شهید حسین شهابی‌پور است.

مشاهده »
شنبه, 06 اردیبهشت,1404

پسرهای استثنائی

سال‌هاست عصر شکار و دوره کشاورزی سپری شده و جنسیت نیروی کار در روزگار صنعتی توفیر چندانی ندارد. ما جنسیت بچه‌مان را سپرده بودیم به انتخاب خدا. از بس که عاقبت نابخیری بچه‌های زورکی خواسته را دیدیم.

مشاهده »
شنبه, 06 اردیبهشت,1404

سربازِ سر دست

مادر محمدمهدی گفت: «مسافریم. از کلاله گرگان آمدیم تا پسرم را به آقا معرفی‌اش کنم. محمدمهدی، مادرزادی مشکل داره. این‌همه بچه بی‌گناه توی غزه دارن سربازی امام زمان (عج) را می‌کنند. چرا محمدمهدی من نه؟!

مشاهده »