شنبه, 15 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 13 آذر,1404

تور روایت‌گری5

گفتم: «چه خوب! خانواده‌هاشان سرشناس و تحصیل کرده بودند؟!» آقای مشکور همزمان که کشیده و محکم «بله! بله!» می‌گفت به سنگ قبر شهید نبوی، شهید عباسی، شهید سبطی، شهیده پروانه و بقیه شهدای پنجم آذر اشاره می‌کرد و قاطعانه می‌گفت: «این‌ها تنهاخور نبودند ابدا! سرشان درد می‌کرد برای کمک به مردم و نیازمندها! آقازاده بودند به معنای واقعی!»

مشاهده »
پنجشنبه, 13 آذر,1404

تور روایت‌گری1

آخرین روز کارگاه تاریخ شفاهی بود. توی دفتر حفظ آثار نشسته بودیم. آقای بنی‌فاطمه گفت: «خیلی از کارها، از عهده‌ی همه برمی‌آید مثل: خیاطی، بافتنی، کارهای هیئت و جلسه‌های خانگی؛ اما آدم‌های کمتری می‌آیند سمت روایت‌نویسی و تاریخ شفاهی. شما که این قابلیت را دارید فرصت را از دست ندهید. بقیهٔ کارها را، دیگران هم می‌توانند انجام بدهند.»

مشاهده »
چهار شنبه, 04 تیر,1404

جشن تکلیف

از آن روز ذهن و جسمم هر لحظه مشغول بشور و بساب و خرید مهمانی بود...

مشاهده »
شنبه, 31 خرداد,1404

شبیه معصومه

بیشتر اوقات، با شنیدن صدای رعد و برق و هیاهویش، نماز آیات، واجب می‌شوم...

مشاهده »
پنجشنبه, 15 خرداد,1404

دیدم بلندگوی تکیه فردو صدایش می‌آید...

روایت کاظم کوهی از بازتاب رحلت امام (ره) در روستای فردو

مشاهده »