شنبه, 18 مرداد,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 18 اردیبهشت,1404

روایت چایخانه - ۵

خودم را به او می‌رسانم و می‌گویم خسته نباشید. دستتان درد نکند، من جمع می‌کنم. می‌گوید می‌خواهم اسم مرا هم بنویسند!

مشاهده »
چهار شنبه, 17 اردیبهشت,1404

یک خواب، یک زیارت

«دو سه روز پیش بهش زنگ زدم و گفتم قراره پرچم امام رضا بیاد گالیکش. گفت که چند شب پیش، خواب دیده با لباس سفید داره یه پرچم سبز رو زیارت می‌کنه!»

مشاهده »
چهار شنبه, 17 اردیبهشت,1404

بی‌قرار و در صحنه

کمی بعد با خیال راحت برگشت؛ در حالی‌که اون روز، زمان استراحتش بود و می‌تونست برنگرده! خیلی دغدغه‌ی مریضا رو داشت.

مشاهده »
دوشنبه, 15 اردیبهشت,1404

به وقت کافه رستوران

آقای محمودی سر وقت دو دیگ غذا رفت و من هم بی تعارف جلوتر رفتم. از او پرسیدم: "ایده‌ی توزیع غذا برای همراهان مجروحین چطور به ذهنتون اومد؟"

مشاهده »
یکشنبه, 14 اردیبهشت,1404

همراه با مردم

ساده و بی‌آلایش در جمع آتش‌نشان‌ها حاضر شده بود و به حرف‌هایشان گوش‌می‌داد؛ درست مصداق بارز همراه با مردم.

مشاهده »
یکشنبه, 14 اردیبهشت,1404

بشمار سه

"چادر رو برای نیروهای خودتون نصب می‌کنید؟" همان‌طور که حواسش روی بستن طناب چادر بود جواب داد: "نه! برای هرکسی که اینجا هست و نیاز به استراحت داره."

مشاهده »