
پدیدهای به نام حاجعلی
گاهی دست میچرخاند در خیمه کربلا و موکبداری میکند. حالا باز آبگردان را برداشته و شربت میسازد و میریزد در تانکری که همیشه برای زائران اربعین پرش میکرده ...
مشاهده »
بوی خاک بارانخورده
ظرفیت مصلی تکمیل است حتی ظرفیت حیاطش، حتی خیابانهای اطرافش هم. دست بچهها را میگیرم و کالسکه را هل میدهم به طرف سایهی چند درخت...
مشاهده »
همسایه واحد کناری
از آغاز جنگ هردوی ما خانههایمان را خالی نکردهایم. این را از صدای خندههای دورهمی عصرشان که از دیوار نازک میانمان عبورمیکند، میفهمم...
مشاهده »
ایما هَمو مَردُمیم
در دل جمعیت رفتم و همقدم با مردمی شدم که با هر قدم، بنای مبارزه را با آن رژیم جعلی مستحکمتر میکردند...
مشاهده »
سلام ابوعلی
حالا أبوعلي و پسرش از ایران سوی سید رفته تا به سید سلام کنند، دیگر باید درباره سلام ابوعلی نوشت نه خداحافظیاش...
مشاهده »
انبه
حالا درست است که اسراییل حتی به اندازه یک ششم استان فارس هم نیست ولی شما دیگر شورش را درآوردهاید...
مشاهده »