
جمعه, 06 تیر,1404
جای شما خالی
نمیدانم دستش بوی شهید میداد. بوی کربلا یا بوی شهادت. مداح میگفت: «بیست روز میشه که شهید آلویی از کربلا برگشته.»
مشاهده »
جمعه, 06 تیر,1404
هر کجا که باشید...
دخترها داشتند فکر میکردند. فاطمه قاشقش را توی بشقاب گذاشت: "پس فرقی نمیکنه کجا باشیم. هر جایی که عمرمون تموم شه. باید بریم."
مشاهده »
جمعه, 06 تیر,1404
کاش میشد کاری کرد
باتوجه به حملات اخیرهموطنان زیادی ترک منزل کرده ومیهمان جادههای استان هستندهمت کنیم وبقدر لقمهای، میهمانشان کنیم.
مشاهده »
جمعه, 06 تیر,1404
خانههای پیشکشی
شهر خیلی شلوغه! از تهران یه عده اومدن و دنبال هتل و مسافرخونهان. کاش اونایی خونه خالی دارن بدن به این بنده خداها...
مشاهده »
جمعه, 06 تیر,1404
تشییع شهدای پدافند اهواز
آب توی دهانم خشک شده بود و داشتم به کلمه کلیدی "نمیدانم" فکر میکردم و مواظب بودم حرفی از ما نکشد.
مشاهده »
جمعه, 06 تیر,1404
ما در اشکهایمان غرق نمیشویم
«بابات مثل شیر رفت. پهلوون بود. سرتو بلند بگیر. گریه نکنی ها» خودش بغض میکند اما ادامه میدهد: «پدرت داوطلبانه رفت. مثل یک شیر دو شب اونجا بود. نلرزید...»
مشاهده »