
یکشنبه, 08 تیر,1404
رانندهٔ نابلد شهر
تکلیف با خودم مشخص بود. من باید میرفتم، هرچند آخرین نفسهایم را روی آسفالت خیابانهای منتهی به مکانِ نمازجمعه بکشم...
مشاهده »
یکشنبه, 08 تیر,1404
قبولترین نماز عمرم
استقبال خیلی زیاد بود و تعداد کسانی که در بیرون از ساختمان و در فضای حیاط اتصال نماز را برقرار کرده بودند قابل توجه بود...
مشاهده »
یکشنبه, 08 تیر,1404
برق و چراغ نفتی
یک بار داشتم توی سالن خوابگاه راه میرفتم که دیدم همه با ترس پریدند بیرون. جیغ میزدند زلزلهههههههه...
مشاهده »
یکشنبه, 08 تیر,1404
کروموزوم اضافه
پرسیدم: «پدر و مادرت کجان؟» با لبخند به تابوت شهید اشاره کرد: «بابام مُرده...»
مشاهده »
یکشنبه, 08 تیر,1404
تلقین
خواهر من اینجا نشینید زیر دست و پا میمونید. برادر لطفاً از این قسمت رد نشید...
مشاهده »
یکشنبه, 08 تیر,1404
بچه مثبت آخراسفالت
هنوز صدای آرام مجتبی در گوشم نجوا میکند. مجتبی رفت و سوار مرکب شهادت شد...
مشاهده »