شنبه, 15 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 10 آبان,1403

اینجا خاکسپاری یک جوان ناکام نیست!

ابتدا و انتهای جمعیت را نمی‌بینم. ازدحام است؛ از همان‌ها که دلم می‌خواهد در آن گم شوم. جمعیت آرام پیش می‌روند. پیرمردی چوقا به تن، ویلچر پیرزنی را هل می‌دهد. مسافتی را همراه مردم آمده‌اند و حالا گوشه‌ای ایستاده‌اند، سینه می‌زنند.........

مشاهده »
پنجشنبه, 10 آبان,1403

سراسیمه به اتاق بچه‌ها دویدم...

ساعت حدود پنج بود با صدای شدید و قوی از خواب پریدم... اولین جمله‌ام این بود: «وای بچه‌ها...» سراسیمه به اتاق بچه‌ها دویدم هردو آرام خواب بودند... همسرم سریعا گفت پدافند عمل کرده... حمله کردند...

مشاهده »
پنجشنبه, 10 آبان,1403

دهه نودی‌های مقاومت

یه گوشه از مصلی آقایی کمک کرد و دوچرخه را روی دستش بالا برد و گذاشت در جایگاه. صاحب دوچرخه، این بزرگ‌مرد کوچک بود وقتی ازش سوال پرسیدند چرا از دوچرخه‌ات گذشتی ...؟!

مشاهده »
پنجشنبه, 10 آبان,1403

تصویری که هر شب با خودم مرور می‌کنم

در اردوگاه آوارگان طرابلس، شهری که حزب‌الله در آن جاپایی ندارد و شیعیان در آن غریبند، بعد از پایان مصاحبه‌، از پله‌ها پایین می‌آمدیم که زن جوان با عبا و روسری مشکی جلو آمد و از رفیق عضو حزب‌الهمان خواست چند دقیقه‌ای بدون حضور ما با او صحبت کند. صورت زن جوان ترکیبی از شرم و درماندگی بود........

مشاهده »
چهار شنبه, 09 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار( ۳۰)

لبنان، سخت‌ترین آزمونِ طول تاریخش را از سر می‌گذراند! موفق شده؟ بله! این‌طور به نظر می‌رسد. جامعه‌ی لبنان عجیب متکثر است و بعدِ جنگ و بعدِ شهادت سید، منتظر بودیم که واکنش‌های متفاوتی ببینیم، اما عمدتا یک واکنشِ واحد دیدیم...

مشاهده »
چهار شنبه, 09 آبان,1403

مثل یک دوست

مامان گفت رفتیم سپاه آباده استقبال تابوت محسن. گفت عمه فاطمه خیلی بی‌قراری می‌کرد، خودم آرامش کردم. گفتم: بچم شهید شده. مبارکمون باشه. شهادت که بی‌تابی نداره. دشمن شادمون نکن. من نبودم. ندیدم. من خیلی به استقبال کسی نرفته‌ام. چه برسد شهید. ......

مشاهده »