شنبه, 15 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 13 آبان,1403

یوسف ابوربیع، مهندس کشاورزی

اگر قلدر محله هر روز به بهانه‌ای تهدیدت کند که بالاخره زمین پدری‌ات را از چنگت در می‌آورد، ارزشش را دارد بروی درس بخوانی برای این که بتوانی یک روز زمین آبا و اجدادی‌ات را آباد کنی؟! حتما دارد که یوسف ابوربیع مهندس کشاورزی شد.....

مشاهده »
یکشنبه, 13 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۳۵

ایستاده در غبار ... اگر خودش نگفته بود تُپُل است من جسارت نمی‌کردم که از این صفت برای توصیفش استفاده کنم. اما دمِ غروبی، یک مردِ تُپُل با تی‌شرت صورتی توی تاریک‌روشنِ یکی از خیابان‌های الحمراء منتظرم بود. پشت تلفن گفت نماز خوانده‌ای؟ گفتم دارند اذان می‌گویند، بروم مسجد؟ با تاکید گفت نه؛ این‌جا نه........

مشاهده »
یکشنبه, 13 آبان,1403

برکت

طوری که خواهرها و پدرش نبینند، ابروهایش را چند بار بالا و پایین داد و بی‌صدا تکرار کرد: "نگو" همیشه به حرف‌هایش گوش می‌دادم. اینکه دوست نداشت بدون اجازه‌ی او کاری کنم را سمعاً و طاعتا قبول کرده بودم، اما این‌ بار فرق داشت. آن لحظه چیزی نگفتم و در جواب خواهر شوهرم که پرسید: "تولد فاطمه رو چه روزی می‌گیری؟" گفتم: "امسال تولد نمی‌گیریم." ........

مشاهده »
یکشنبه, 13 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۳۴

[قسمت سوم گفتگو با علاء القبیسی] دو دقیقه بعدِ این که از کافه زدیم بیرون، علاء زنگ زد؛ گفت که وقتش را خالی کرده که به گفتگو ادامه بدهیم، که دوباره همدیگر را ببینیم. تا دوباره برسد سر قرار چرخی توی الحمراء زدم. علاء با موتور آمد. رفتیم یک رستوران، توی آغوشِ مدیترانه. ..........

مشاهده »
یکشنبه, 13 آبان,1403

بزرگداشت شهدای مقاومت در ماهشهر

از دوهفته قبل اطلاعیه برنامه هیات برای بزرگداشت شهدای مقاومت پخش شده بود. چند مداح و سخنران معروف دعوت شده بودند. و حالا همزمان شده بود با بزرگداشت شهدای پدافند هوایی. همین دیروز شهید شده بودند .........

مشاهده »
یکشنبه, 13 آبان,1403

چهره‌ی زنانه جنگ - ۲

شرایط زندگی در سوریه برای‌مان دشوار شده بود و اوضاع نابسامانی داشتیم. رضا کار درست و درمانی نداشت. برادر و عموهای‌ام در لبنان زندگی می‌کردند. به پیشنهاد آن‌ها تصمیم گرفتیم برویم پیش‌شان. رفتن‌مان به راحتی چیزی که فکرش را کنی نبود. لبنانی‌ها دید خوبی به سوری‌ها نداشتند و اجازه‌ی ورود به خاک‌شان را نداشتیم، به ناچار قاچاقی رفتیم!......

مشاهده »