شنبه, 18 مرداد,1404
جستجوی پیشرفته
سه شنبه, 08 آبان,1403

ننه عزیز

نزدیک روستای پدریم بودم. مادرم برای چندمین‌بار زنگ زد. می‌دانستم می‌خواهد بگوید رانندگی می‌کنی احتیاط کن، ولی اگر جواب نمی‌دادم بیشتر دلشوره می‌گرفت. راستش را بخواهید بیشتر خودم دلشوره داشتم. نمی‌دانستم کجا و چه چیزی باعث دلشوره‌ام شده بود......

مشاهده »
سه شنبه, 08 آبان,1403

ضیافت‌گاه - ۷

نزدیکی‌های حرم ساکن می‌شویم. شُقه‌ای در کوچه پس کوچه‌های زینبیه. توی بازار، بین دکان‌های عطر و بدلیجات و شیرینی و لباس. وسط بوی عطر عربی، نان زعتر زده، فلافل داغ، و نان تازه از تنور درآمده. اینجا به واحد آپارتمانی می‌گویند شُقه. شقه ما چسبیده به شقه صاحب ملک است. .....

مشاهده »