شنبه, 15 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
جمعه, 24 اسفند,1403

قرارِ بی‌قرارها...

خلاصه یک دل سیر عاشقی کردیم. عشقی که نظیرش در زمین و آسمان یافت نخواهدشد. اینجا شور و شعور حسینی جدای از هم نیستند و هر دو در کنار هم جلوه‌گری می‌کنند.

مشاهده »
پنجشنبه, 23 اسفند,1403

ملائکهٔ مقیم جنوب

ای ملائکهٔ حاضر در جنوب، خوشا به حال شما که شاهد تولد دوباره انسان بودید‌.شاهد حماسه انسان‌هایی بودید که انبیا آرزوی‌ آنها را داشتند.

مشاهده »
پنجشنبه, 23 اسفند,1403

شبیه من نبود اما...

این دوست علوی یک نویسنده فوق العاده بود. یعنی نمی‌گویم کلماتش مثل داستان‌های من شبیه صدای باد و طوفان بود...

مشاهده »
چهار شنبه, 22 اسفند,1403

اولین روزهٔ من

یعنی باید سحر بیدار شوم؟ تا شب چیزی نخورم؟ اگر تشنه‌ام شد چی؟ ضعف کردم چی؟ اما چیزی نگفتم. فقط سر تکان دادم. سحر که شد، مامان آرام صدام کرد: "هلیا جان، پاشو عزیزم، وقت سحره."

مشاهده »
چهار شنبه, 22 اسفند,1403

ادبیات فلاکت یا بشارت

وقتی هر روز تصاویر مشکلات نازحین را پخش می‌کنیم و بدبختی‌ها را روایت می‌کنیم ناخواسته ادبیات بشارتی جای خود را به ادبیات فلاکتی می‌دهد.

مشاهده »
سه شنبه, 21 اسفند,1403

من یک روزه‌اولی‌ام!

سحر که بیدار شدم، هنوز خواب تو چشم‌هایم بود. دست‌هایم را مشت کردم، چشم‌هایم را مالیدم و خمیازه کشیدم. مامان گفت: "خوب بخور که تا شب گرسنه نشی!"

مشاهده »