یکشنبه, 19 مرداد,1404

کمینگاه

تاریخ ارسال : یکشنبه, 15 تیر,1404 نویسنده : شیدا سادات آرامی تهران
کمینگاه

«یاحفیظ من لا حفیظ له»

سلام سرورم! 

بار اولم نیست که می‌ آیم «حسینیه امام خمینی(ره)»، هرسال از شب هفتم به بعد محرم را، من با همین حسینیه امام، رفتنش است که عزادار می‌شوم.

اصلاً اگر شبی حسینیه امام که -بین تهرانیها به بیت رهبری معروف است- نروم محرم من محرم نمی‌شود. عزاداری‌هایم عزاداری نمی‌شود. امسال هم مثل سال‌های پیش سیاهپوش آمدم سمت بیت رهبری. می‌خواستم بروم توی ساختمان اصلی حسینیه، گوشی‌‌ام را تحویل دادم. کیف‌ دستی کوچکم را، بعد از سه تا گیت بازرسی بدنی مفصل بالاخره عبور کردم. بعد هم تحویل کفش‌ها، در گیت بازرسی نهایی از دستگاه رد شدم. همه چیز مثل هرسال، خدا را شکر هیچ کجا، زنگی برایم به صدا در نیامد. به محض ورود نفس راحتی کشیدم. خودتان که بهتر می‌دانید در شب‌های مراسم محرم، کسی که بتواند داخل حسینیه، همان جلو، دقیقا پشت میله‌ها بنشیند یعنی اینکه کمِ کم، سه ساعت زودتر از شروع مراسم آنجا نشسته و جاگرفته که جمال مهگون شما را چند متر نزدیکتر تماشا کند و حضّ بیشتر ببرد. بعد از نماز جماعت و تلاوت قرآن جمعیت به یکباره از جا بلند شد: «این همه لشگر آمده به عشق رهبر امده» 

شعر خواندیم. شعار دادیم. اما شما نیامدی. ما عادت کرده بودیم مثل همیشه اینجور موقع‌ها پرده مخمل آبی موج بردارد، کنار برود و شما با لبخند وارد شوی. چند ثانیه‌ای را مقابل دلداده‌هایت بایستی. از دور دست بالا ببری و ما روی پنجه بایستیم و غرق تماشایت شویم. کف دست‌هایمان را نشانتان بدهیم که: «جانم فدای رهبر»

اما این بار هرچه گردن کشیدیم نیامدی.

سخنران آمد، صحبت کرد، روضه خواند، ما گریستیم و شما باز هم نیامدی. حاج میثم که می‌خواند من های های گریه می‌کردم. از شما چه پنهان اصلاً نمی‌فهمیدم روضه که بود؟ کنار دستی‌ام هی التماس دعا می‌گفت. اما من دلتنگ ندیدنت بودم آقا. نمی‌دانم نوشته‌ام را خواهی خواند یا نه؟ 

اما یقین دارم شما هم دلتنگ همین مراسم و همین حضور هستی. حسینیه روزهای تلخ دیگری هم به یاد دارد دوران کرونا که شما غریبانه می‌نشستی با قاب عکسی از سرداردلها و «مهدی رسولی» در پله پایینی منبر نشسته بود و برایت روضه می‌خواند و شما عاشقانه می‌گریستی و سینه می‌زدی. اما این روزها با آنکه حسینیه از جمعیت لبریز است، اما جای خالی شما خیلی به چشم می‌آید. نذری به دست از بیت بیرون آمدم. گمان دشمن این است که در تعقیب شماست، حال آنکه شما مطمئن و متوکل در کمینگاه خویش، تحرکات دشمن صهیون را رصد می‌کنی. تا وقت وعده صادق ۴ ان‌شالله. 

و زمزمه می‌کنم: 

«هرکجا هست خدایا به سلامت دارش» 


شیدا سادات آرامی

شنبه | ۱۴ تیر ۱۴۰۴ | تاسوعا | ساعت ۰۴:۰۰ | #تهران


برچسب ها :