یکشنبه, 19 مرداد,1404

کله سبدی از ما جلو زد!

تاریخ ارسال : سه شنبه, 10 تیر,1404 نویسنده : هاجر بابایی اصفهان
کله سبدی از ما جلو زد!

چند ماهی موهایش را کوتاه نمی‌کرد‌. من و کیانا فکر می‌کردیم می‌خواهد دم اسبی بگذارد. بعد از نوروز سوار موتور هوندای سرخش دم مسجد دیدیمش. خشکمان زد... انگار یک لانه‌ی کلاغ گذاشته بود روی سرش. یک سبدی پر از فرفری. ما که دخترهای کانون مسجد هستیم؛ حسابمان از بقیه جداست‌. کله سبدی و دوستانش خودشان تو نخ ما هستند. هروقت از برنامه‌های مسجد برمی‌گردیم جلوی پای ما الکی با موتور دور می‌زنند.

دیروز کله سبدی و دوستانش توی سوپر مارکت ما را دیدند. محل ندادند. چندتا پلاستیک بزرگ خرید از حسن آقا گرفتند. حسن آقا هم کلی ازشان تشکر کرد.

وقتی رفتند حسن آقا سرش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: "خدایا ما تو کارت موندیم. با جنگت بچه‌هایی که هیچ‌کس از پسشون برنمیومدا آدم کردی. دارن برای پیرای محل خرید می‌برن!"


هاجر بابایی

پنج‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ | #اصفهان


برچسب ها :