یکشنبه, 19 مرداد,1404

همیشه در میدان

تاریخ ارسال : جمعه, 27 مهر,1403 نویسنده : فهیمه فرشتیان مشهد
همیشه در میدان

آشناست. حتی با دوربین گوشی‌ام.‌ قبلا هم از او عکس گرفته‌ام.‌ 

با اولین نگاه یادم می‌آید کجا همین تصویر را دیده‌ام. در تجمع میدان شهدا، چند روز بعد شهادت سید حسن نصرالله. آنجا هم قاب عکس دو عزیز شهیدش را همراه داشت و بانوی چفیه به سر جوان همراهش بود.

این بار با دیدنش ردیفی از سوال‌ها در ذهنم چیده شد. دلم می‌خواست بپرسم تا به حال در تشییع چند شهید شرکت کرده، دوست داشتم درباره پسرهایش و اینکه چطور آن‌ها را راهی کرده حرف بزنیم، کاش می‌شد بدانم از وقتی مادر شهید شده زندگی‌اش چه رنگ و بویی گرفته. 

امّا میان صدای بلندگوها و رفت و آمد مردم جایی برای پرسیدن این سوال‌ها پیدا نمی‌شود.

گوشی را بالا می‌برم و اجازه می‌گیرم. چیزهایی را که در دست دارد مرتب می‌کند. تصویرش در صفحه گوشی‌ام می‌نشیند. نزدیک می‌شوم و طوری که بتواند با لب‌خوانی و اشاره حرفم را متوجه شود می‌گویم «خدا حفظتون کنه»

و پیشانی‌اش را می‌بوسم.

پاسخ همه سوال‌هایم را در یک عبارت جمع می‌کنم: همیشه در میدان.‌

حالا می‌توانم بروم و به دنبال روایت‌های پنهان میان این جمعیت بگردم.


فهیمه فرشتیان

چهارشنبه | ۲۵ مهر ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد

مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام

ble.ir/ mashhadname 

 


برچسب ها :