یکشنبه, 19 مرداد,1404

مهمان‌های کلاله

تاریخ ارسال : چهار شنبه, 18 تیر,1404 نویسنده : طاهره دولت‌آبادی کلاله
مهمان‌های کلاله

با خواهران جبهه مردمی مشغول سر و سامان دادن به کارها بودیم. پیگیر شدیم تا مکانی را برای اسکان جنگ‌زدگان آماده کنیم که فهمیدیم چند خانواده در یکی از مدارس شهر ساکن شدند. فردای همان روز، با همکاری بقیه، یک بسته‌ کامل مواد غذایی و چند قلم وسیله بهداشتی تهیه کردیم و همراه دو نفر راهی محل اسکان شدیم.


وقتی رسیدیم، دو مرد در حیاط مدرسه قدم می‌زدند. سلام و احوالپرسی کردیم و مشغول صحبت شدیم. اطلاعاتی درباره اینکه از کدام شهر آمده‌اند، اوضاع شهرشان چگونه بوده، شغلشان چیست و چند روز قصد ماندن دارند. فهمیدیم چهار خانوار بودند که اکنون دو خانوار مانده‌اند و دو خانوار دیگر صبح همان روز رفته بودند.


مردها کارگر، شریف و مؤدب بودند. می‌گفتند پشت خانه‌شان مورد اصابت پهپاد وطن‌فروش‌ها قرار گرفته، و چون منزل‌شان در نزدیکی پادگان نظامی بوده، مجبور شدند آنجا را ترک کنند. ماشین شخصی هم نداشتند و با اتوبوس آمده بودند. خانم‌ها به همراه فرزندانشان در محوطه قدم می‌زدند.


در حیاط مدرسه، مشغول صحبت بودیم که پیرزنی از خوابگاه بیرون آمد و نگاهش را به ما دوخت. وقتی از شرایط آنها مطلع شدیم، به سمت ماشین رفتیم و وسایل تهیه شده را برداشتیم و روی پله‌ها گذاشتیم. مردها دائماً از ما تشکر می‌کردند.


فاصله پیرزن با ما حدود دو متر بود. وقتی چشمش به وسایل افتاد، اشکش جاری شد و با دست اشک‌هایش را پاک می‌کرد. این صحنه بسیار دلم را به درد آورد. از صحبت‌های آقایان متوجه شدیم که در این یک هفته‌ای که در آنجا بودند، کسی سری به آنان نزده است و چون شرایط مالی خوبی نداشتند، نتوانسته بودند چیزی تهیه کنند.


در راه بازگشت، بسیار خوشحال بودیم، به‌خاطر لبخندی که پیرزن به ما زد به‌خاطر شادی که در چشمان او دیده بودیم. مردم ما مردم باصفا و بامرام هستند، و اگر زودتر متوجه حضورشان می‌شدیم، زودتر برای مهمان‌نوازی می‌رفتیم.


طاهره دولت‌آبادی

یک‌شنبه | ۱ تیر ۱۴۰۴ | #گلستان #کلاله

نهضت روایت گلستان

ble.ir/revait_golestan


برچسب ها :