یکشنبه, 19 مرداد,1404

مادر ایران است دیگر

تاریخ ارسال : شنبه, 24 خرداد,1404 نویسنده : سعیده مظفری سمنان
مادر ایران است دیگر

در صدایش لرزش خشم و در چشم‌هایش حلقه‌ی اشک. مادر دو پسر کوچک بود. یکی هشت ساله و یکی سه ساله. پسرهایش را تمام و کمال در جریان جنایت اسرائیل گذاشته بود. شاید می‌خواست آماده‌ی نبردشان کند. مادر ایران است دیگر.

هیچ حسی به جز خشم نداشت. به من لبخند می‌زد ولی لبخندش بویی از شادی با خودش نداشت. شاید لبخند امید بود. امید انتقام. صبح که خبر حمله‌ی اسرائیل را از شوهرش شنید؛ همانجا وا رفت انگار که فلج شده بود. صدای شبکه‌ی خبر را از هال خانه می‌شنید ولی دست و پایش یاری نمی‌کرد تا بلند شود و با تصویر شهدا چشم توی چشم بشود.

در نماز جمعه ولی خبری از آن حس ضعف و خلأ نبود. با قدرت به چشم‌هایم زل زده بود و از انتقام می‌گفت. مردم ایران همین‌طورند زود در مصیبت‌ها کمر صاف می‌کنند. قد علم می‌کنند در برابر باعث و بانی درد.

ملت شهادت مگر جز این باید باشند؟


سعیده مظفری

جمعه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ | #سمنان

 

برچسب ها :