از همان بدو تولد بار سفر بر دوش دارد، آن کسی که در فلسطین زندگی میکند. گویی به بیثباتی و آوارگی محکوم شده است. در تازهترین قصه این آوارگی طاقتفرسا، حمله وحشیانه به غزه رقم خورد.
روی تخت شستوشوی مردگان نشسته است، سر و کمرش را به دیوار تکیه داده. نه حرفی، نه صدایی. مردهای در کنار مردهای دیگر، تنها تفاوتش این است که نفس میکشد. سکوتی سهمگین جهان را فرا گرفته است. چگونه اینگونه با تصویر و صدا کشته میشویم؟ و مرگ ما به نمایشی تئاتری بدل میشود، برای برخی سرگرمی و برای برخی دیگر درامی اندوهبار؟ چه خستگیای است این که زیر تخت شستوشوی مردگان سنگینی میکند.
دوست عزیزش را روی شانههایش حمل میکند و به سمت گور دستهجمعی میبرد. خستهها کنار هم صف میکشند، گرسنه و ناتوان، در سکوت مردهای که مردهای دیگر را به خاک میسپارد. و تنها صدای هواپیماست که خسته نمیشود.
در آن سوی جاده، نوجوانی که به تازگی وارد جوانی شده، کیسهای آرد پوشیده از گل و لای را حمل میکند. آن را از میان ازدحام جمعیتی که بر سرش میجنگند بیرون کشیده است. دعا میکند که بتواند آن را به مادرش برساند تا برای خواهر و برادرهای گرسنهاش غذا درست کند، و بعدش دیگر اشکالی ندارد اگر هواپیما او را هدف قرار دهد. خستگی گرسنگی آن دست نحیف را از پا انداخته است. چگونه نان اینگونه با سختی به دست میآید؟
بر روی تختش شبها، بیش از صد روز است که نخوابیده. چگونه اینگونه از ابتداییترین حقوقمان محروم میشویم؟ چرا تانک سکوت نمیکند؟ چرا صدا نمیمیرد؟ فقط چند ساعت میخواهم بخوابم تا بتوانم این زنجیره مرگ را ادامه دهم. من مسئول ثبت آنها در وزارت بهداشت هستم. چند هزار نفر شدهاند و دنیا هنوز توقف نکرده است؟ چگونه این سیاره به چرخش خود ادامه میدهد؟
از شدت سرما احساسش به اندامهایش را از دست داده و پاهایش در آبی که چادر پناهگاهش را پر کرده غرق شده است. آیا سرنوشت ما همیشه خیس بودن است؟ زندگی از قایق فرار تا چادر پناهگاه ادامه دارد؟
اینها پرسشهایی است که خستگی از وجدان جهان میپرسد. و مشکل جهان این است که خسته نمیشود.
احمد دقة
آذر ۱۴۰۲ | #فلسطین #غزه
قصهٔ غزه
gazastory.com/author/4@
ترجمه: علی مینای