یکشنبه, 19 مرداد,1404

روز تاریخی سیدنی

تاریخ ارسال : جمعه, 17 مرداد,1404 نویسنده : فاطمه نصرالهی قم
روز تاریخی سیدنی

یکسال پیش، وقتی وارد سیدنی شدم، شنیدم هر هفته در مرکز شهر برای غزه راهپیمایی برگزار می‌کنند. قضیه را جدی نگرفتم. تصورم از راهپیمایی‌شان یک جمعیت پانصد نفره بود که بیشترشان عرب‌های ساکن سیدنی‌اند. تلاشی نکردم تا برای یکبار هم که شده در راهپیمایی‌شان شرکت کنم. بعد از حمله اسرائیل به ایران برای اولین‌بار به راهپیمایی رفتم. آن‌جا بود که فهمیدم تصورم با واقعیت چه قدر متفاوت بوده‌است. جمعیت خیلی خیلی بیشتر از آن بود که فکر می‌کردم با نژادها و رنگ‌های متنوع. حالا راهپیمایی‌های هفتگی برایم جدی‌تر شده بود. برایم عجیب بود که چطور می‌توانند هر هفته با تمام کارشکنی‌های پلیس تجمع را برگزار کنند.


هفته‌ی پیش بعد از رسیدن خبر قحطی و گرسنگی مردم غزه، اعلام کردند راهپیمایی بعدی را روی پل هاربر بریج انجام می‌دهند. هاربر بریج مهم‌ترین پل سیدنی است. نماد شهر محسوب می‌شود مثل میدان آزادی تهران.  

از همان اول مشخص بود پلیس مخالفت خواهد کرد و همین کار را هم کرد. نخست وزیر هم همین طور. با تلاش تیم حقوقی برگزار کننده‌‌ها، مجوز تجمع درست شب قبل از راهپیمایی صادر شد. این یعنی تمام تلاشی که می‌توانستند برای کم کردن جمعیت راهپیمایی انجام بدهند را انجام داده‌بودند. من هم تمام تلاشم را کردم تا خودم را به راهپیمایی برسانم. به ایستگاه قطار که رسیدم دیدم اکثر کسانی که در ایستگاه ایستادند نمادهای راهپیمایی مثل چفیه‌ی فلسطینی را همراه خود دارند. شاید این تصویر برای شما عادی باشد ولی ما داریم از سیدنی حرف می‌زنیم؛ پایتخت اقتصادی استرالیا، نه شهر قم. 

در قطار شهری هم همین اوضاع بود. جالب این که دقیقا در همین روز سیستم قطار شهری مختل شده بود و معلوم نبود برای تعمیر است یا برای کم کردن جمعیت. 


به مرکز شهر رسیدیم. به طرز باورنکردنی ازدحام جمعیت از همان ابتدای در ورودی ایستگاه شروع شد. یعنی از همان لحظه، از ساعت یک و نیم، مجبور بودیم به خاطر ازدحام جمعیت آرام آرام راه برویم یا در بعضی قسمت‌ها بایستیم. و همه‌ی این حرکت زیر بارانی اتفاق می‌افتاد که گاهی خیلی شدید می‌شد. شاید نزدیک یک ساعت طول کشید تا به ورودی پل رسیدیم و بعد شروع کردیم به راهپیمایی. بعد از گذراندن سه چهارم پل که پل بلندی هم محسوب می‌شود، پلیس به همه‌ی شرکت کننده‌ها پیامک داد که بایستند. ظاهرا بعد از این که جمعیت جمع شده بود پلیس پل را بسته بود و نگذاشته بود مردم به سمت دیگر شهر برسند و به همه گفته‌بود که از همان‌جا که هستند برگردند. خوشبختانه جمعیت خیلی آرام بود و به هیچ عنوان تحت هیچ شرایطی در آن ازدحام، فشار جمعیتی ایجاد نکرد و اگر این طور نبود چه بسا همین تصمیم که ظاهرا برای امنیت تظاهر کننده‌ها بود، می‌توانست آن‌ها را به خطر بیندازد. بازهم داشتم نمونه‌ای از صبر و آرامش استرالیایی‌ها را می‌دیدم. تا مسیر آمده را از روی پل برگردیم، ساعت چهار شده بود. در تمام مسیر بارها ایستادم و به جمعیت نگاه کردم اما نتوانستم سر و ته جمعیت را ببینم. تعداد شرکت‌کننده‌ها در راهپیمایی را از نود هزار (به گفته‌ی خود پلیس که مخالف تجمع بود) تا سیصد هزار نفر تخمین زدند. اگر میانگین را هم حساب کنیم می‌شود جمعیتی دویست هزار نفره، چیزی که برای شهری مثل سیدنی با جمعیت پنج میلیونی و با مذاهب و نژادها و تفکرات مختلف واقعا عجیب است. 


فکر می‌کنم امروز برای سیدنی روز تاریخی‌ای بود. راهپیمایی بزرگی که بدون هیچ پشتوانه‌ی دولتی و بدون هیچ پشتیبانی رسانه‌ای و صرفا با صدای خود مردم ایجاد شد. سینه به سینه. صدا به صدا. درست مثل جریان‌هایی که در تاریخ خوانده‌ایم. القصه امروز بعد از حمله اسرائیل به ایران تنها روزی بود که ناراحت نبودم در سیدنی هستم. شهری که تازه امروز فهمیدم در این دنیای بی در و پیکر چه جای عجیبی است.


خاطرهٔ علی از سیدنی

به روایت فاطمه نصراللهی

دوشنبه | ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ | #قم

 


دانلود فایل روز تاریخی سیدنی


برچسب ها :