یکشنبه, 19 مرداد,1404

رجز

تاریخ ارسال : جمعه, 13 تیر,1404 نویسنده : صدیقه فرشته کاشان
رجز

شامگاه شد. 

جمعیت بالای سر شهید بهاری‌نژاد ایستاده بودند؛ همسر شهید بلندگو را به دست گرفت؛ خسته بود، رمقی برایش نمانده بود، اما مثل یک فرمانده‌ای که می‌خواهد هشدار و خبر عملیات جدید را بدهد کلماتش را ردیف کرد! 

ـ مردم همسرم تا فهمید اعزام به ماموریت شده به سوی میدان پرواز کرد به عشق رهبرمان با سر دوید...


همین چند جمله باعث شد مردمی که برای زیارت شهدا کمی دورتر رفته بودند را هم به دور خود جمع کند. 

جمعیت منسجم‌تر شد؛ پای منبر زنی ایستادند که خط سخنرانی‌اش را از زینب کبری سلام‌الله‌علیها گرفته بود.

چند جمله او می‌گفت و مردم ندای تکبیر سر می‌دادند الله اکبر، خامنه‌‌ای رهبر...

صدای خسته‌اش را به یکباره جمع کرد 

این بار کوبنده تر فریاد زد؛

- ای دشمن بتاز! منافق تربیت کن... تو می‌خواهی با مکتب ما چه کنی؟ حاج قاسم عزیزمان را تکه تکه کردی از هر تکه حاج قاسم، هزار تا رویید...


به قول خودش یادش نمی‌آمد تا حالا پشت بلندگو حرف زده یا نه! 

اما رجزش را خوب خواند؛ 

نتانیاهو و ترامپ شیطان صفت، فکر فرماندهان زن ما را نکردند که نه در پادگان نظامی‌اند و نه لباس فرم مخصوص با چندین درجه روی لباسشان دارند...

برای دشمن رجز می‌خوانند و برای رهبر عزیزشان و وطن‌شان تا پای جان می‌مانند.


صدیقه فرشته

یک‌شنبه | ۱ تیر ۱۴۰۴ | #اصفهان #کاشان گلزارشهدای دارالسلام، مراسم وداع با شهید بهاری‌نژاد


برچسب ها :