یکشنبه, 19 مرداد,1404

خانم ح

تاریخ ارسال : پنجشنبه, 05 تیر,1404 نویسنده : مهدیه‌سادات حسینی شهداد
خانم ح

 خانم «ح»، مامای مرکزمان است؛ از آن زن‌های چادری و مسجدی و در عین حال فعال و اجتماعی. چهل و پنج ساله است اما آدم را یاد زن‌های همه‌فن‌حریف دوران دفاع مقدس می‌اندازد.

همه‌ی مردم شهر را به اسم می‌شناسد و با همان پراید سفیدش هر زمانی زن و بچه‌ای را زیر آفتاب استخوان گداز خیابان ببیند سوار می‌کند و تا مقصد می‌رساندش. به قول همکار دیگرمان: «خانم ح آژانس مهربانیه!»

خانم «ح»، از روزی که جنگ شد صبح‌ها رأس ساعت شش که می‌آید سرکار و هنوز ارباب رجوع ندارد، توی یک دستش تسبیح آبی رنگش را که برایش از مشهد سوغات آورده‌اند می گیرد و توی آن یکی دست، کتاب مفاتیح را. با موبایلش دعای توسل را با صدای دلنشینی پخش می‌کند و یواشکی زیر عینک‌های ته استکانی‌اش اشک می‌ریزد.

هرزمان بحث اسرائیل و جنگ پیش می‌آید، جمله‌ی ثابتش را با لهجه‌ی غلیظ شهدادی تکرار می‌کند: «خدا حفظ کنه همه نیروهای نظامی زمینی و هوایی و سپاه و ارتش و بسیج رو؛ خدا نابود کنه اسرائیل و وطن فروش‌های جزجگرگرفته‌ی داخلی رو! یا امام زمان خودت کمک نیروهامون کن! یا مهدی فاطمه!»

گاهی هم زیرلب، چند فحش آب دار نثار آمریکا و اسرائیل می‌کند!

تا قبل از این روزها ندیده بودم خانم «ح» اشک بریزد یا حتی بغض کند اما این روزها برای اینکه بنشیند گریه کند تا نوک دماغش و چشم‌هایش سرخ سرخ شوند، کافی‌ست عکسی از شهید حاجی‌زاده نشانش بدهی؛

آن وقت خجالت‌زده از اشک‌های بی‌اراده، با لحن غمگینش می‌گوید: «حیف این همه آدم خوب از دست دادیم ولی من سردار حاجی‌زاده رو خیلی دوست داشتم، خیلی مظلوم بود، خیلی»

خانم «ح» هرکاری که برای پیروزی ایران بتواند، انجام می‌دهد؛ از زنگ زدن روزانه به مادرهای باردار برای چک وضعیت سلامتی‌شان تا خواندن مرتب دعای توسل و سوره‌ی فتح و دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و مجبور کردن ما به خواندن این دعاها که توصیه‌ی رهبر است تا پاک کردن واتساپ و تلگرامش و ارسال پست‌های روشنگرانه توی گروه‌های فامیلی ایتا و هرکار دیگری که آدم‌های معمولی می‌توانند توی جنگ انجام دهند.


مهدیه سادات حسینی 

چهارشنبه | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ | #کرمان #شهداد


برچسب ها :