- بزن اسکای نیوز عربی!
این چند روز از شروع جنگ، عربیهای دست و پا شکستهمان را با خواهرم روی هم میگذاشتیم تا خبرگزاریهای عربی را تحلیل کنیم. ببینیم کدامشان به نفع ایران خبر میزند و کدامشان نه. از کانالهای کوفهنیوز و نایای عراق تا شبکهی اسکای نیوز عربی. همین که اسکاینیوز بالا آمد، زیرنویس قرمز عربیاش باعجله رد شد و خانم امامیِ خبرنگار از فضای غبارآلود گفت. صدای بمب دیگری آمد و پشتبندش اللهاکبر از پشت صحنه و خانم امامی که بلند شد.
خواهرم بلافاصله کانال را به ایران و شبکهی خبر تعویض کرد. داشتند یک گزارش پخش میکردند. مامان گفت: «نه بابا نزدن. داره گزارش میده. مال اسکاینیوز تصویر هوش مصنوعی بود.»
هنوز روی شبکهی خبر بودیم که آقای خبرنگار (آقای عابدینی) آمد و شروع کرد از چگونگی تشکیل رژیم خودخواندهی اسرائیل گفتن. دوباره مامان گفت: «بابا ریلکسن، نزده.» زیرنویس قرمز نوشت: «هماکنون حملهی وحشیانهی رژیم صهیونستی به ساختمان صدا و سیما»
تصویر خانم امامی بود که داشت انگشت اشارهاش را به نشانهی تهدید در هوا تکان میداد و میگفت: «این صدای تجاوز به خاک وطن، فضای غبار آلود...» چهرهاش توی نظرم داشت قوت میگرفت؛ چشمانش براق بود و رد ترس توی صورتش دیده نمیشد، لحنش باصلابت بود و صدایش نمیلرزید. صدای انفجار میآمد اما تا زمانی که گردوغبار از سقف استودیو نریخت، بلند نشد.
عرق از لابلای موهایم گذشت و چکید روی گردنبندم. تندتند بزاقم را قوت میدادم. دیشب از صدای پدافند داشتم قالب تهی میکردم، خانم امامی زیر موشک بدون اینکه صدایش بلرزد رجز میخواند. جای او هم ترسیدم.
چند دقیقه بعد شیرزنِ شبکهی خبر آرام و مرتب دوباره پشت تریبون نشست: «اینجا صدای مردم ایران است، صدای حقیقت، صدای زنان و کودکان و مردم بیگناه شهید. رژیم صهیونیستی هرگز نمیتواند این صدا را خاموش کند.»
جملات خانم امامی صدایی را ته ذهنم زنده کرد و تصویری را از صندوقخانهاش بیرون کشید: مردی سیگار به دست در چندین سکانس از فیلم سینمایی آبادان ۱۱۶۰ که میگفت: «اینجا رادیو آبادان است و آبادان میماند.»
سنا عباسعلیزاده
سهشنبه | ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ | #آذربایجان_شرقی #تبریز
راوی تبریز؛ مرکز روایت حوزه هنری استان آ.ش.
ble.ir/ravitabriz