شب عيد قربان كه اسرائيل چند ساختمان در ضاحيه را زد خانه هبه هم ویران شد. هبه شحادة دوستم است. البته خودش زیاد نه. خواهرش فرح دوستم است. هبه فقط من را میشناسد. البته بعضی جاها هم نمیشناسد. مثلا شب عاشورا که در ضاحیه بودم وقتی برای عزاداری و سخنرانی سید به باحة عاشورا میرفتم در يكی از ايستهای بازرسی مردمی خانمها بود. فكر میكردم حالا كه میداند من دوست خواهرش هستم و از ايران آمدهام تفتيشم نمیكند. حسابی تفتيشم كرد. آن روزها هنوز خطر داعش جدی بود و باید احتیاط میکردند. حرفهای هبه بعد از ويرانی خانهاش شنيدنی بود. ياد آن شب عاشورا افتادم. هبه همان قدر محكم بود...
اين ساختمانی كه گفتند پهپاد در آن است ما در آن زندگی میکنیم. یک ساختمان ۹ طبقه یعنی یک ساختمان مسکونی. چیزی که اسرائیل میگوید در این خانهها نیست اما اسرائیلیها احتیاجی به بهانه ندارند.
کمیته آتشبس کجاست؟
آمريكايی كه اينقدر قول میداد كجاست تا به تعهداتی كه داده عمل كند؟
جوزف عون كجاست؟
خانههايمان كه تا ديروز ساكن آن بوديم كجاست؟
جان ما فدای اين خط. فدای مقاومت. فدای غزه... تا جايی كه بتوانيم كمكشان میكنيم.
ما بچههای بقاع هستیم. بچههای شهید سید عباس. ما بچههای جنوب بچههای شهید شیخ راغب حربیم. این خانه چیزی بود که می توانستیم تقدیم کنیم.
صهیونیستها دروغ میگویند این ساختمان سلاحی ندارد. ممکن نیست که مقاومت بین مردم پنهان بشود.
این خط را ادامه میدهیم راهی که سید از ما خواست. و تا آخر عمر بر راهی که سید از ما خواست میمانیم.
خانه ما فدای سید. فدای راهی که سید به ما سپرده...
رقیه کریمی
eitaa.com/revayatelobnan1403
سهشنبه | ۲۰ خرداد ۱۴۰۴ | #همدان